(ق مرکب)( 1) بی خبر غفلهً بغتهً (حاشیهء برهان قاطع چ معین) بی خبر دفعهً فوراً بیکبار غافل (از ناظم الاطباء) ناکاج فجأهً بداههً نابیوسان ناگهان ناگه ناگاهان به ناگه به ناگاه به ناگاهان به ناگهان : شاکر نعمت نبودم یا فتی تا زمانه زد مرا ناگاه کوستابوشعیب کمربند بگرفت...