جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مکلل: (تعداد کل: 2)
مکلل
[مُ کَلْ لَ] (ع ص) اکلیل پوشیده. تاج و اکلیل بر سر نهاده. (ناظم الاطباء). تاج بر سر نهاده شده. (غیاث) (آنندراج). بااکلیل. متوج. اکلیل نهاده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
تاج سر قبیله و آل پدر تو باش
کز تو سرش به تاج بزرگی مکلل است.
امیرمعزی (دیوان چ اقبال ص...
تاج سر قبیله و آل پدر تو باش
کز تو سرش به تاج بزرگی مکلل است.
امیرمعزی (دیوان چ اقبال ص...
مکلل
[مُ کَلْ لِ / لَ](1) (ع ص) رجل مکلل؛ مرد کوشا و جدکننده در کار. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد کوشنده. جهدکننده در کار و ساعی و زحمت کش. (ناظم الاطباء). جمل مکلل؛ شتر نر کوشا. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
(1) - ضبط دوم از محیط المحیط و اقرب الموارد...
(1) - ضبط دوم از محیط المحیط و اقرب الموارد...