جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مولده: (تعداد کل: 5)
مولده
[مُ وَلْ لَ دَ] (ع ص) زن غیرعرب زاییده در میان عرب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || نوپیدا از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج).
- بینه مولده؛ حجت غیرثابت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
|| کلمهء نوپیداشده که از پیش در زبان نبوده است. مولد. (یادداشت مؤلف).
- لغت مولده؛ لغتی...
- بینه مولده؛ حجت غیرثابت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
|| کلمهء نوپیداشده که از پیش در زبان نبوده است. مولد. (یادداشت مؤلف).
- لغت مولده؛ لغتی...
مولده
[مُ وَلْ لِ دَ] (ع ص، اِ) قابله و مام ناف. (از منتهی الارب)(1) (ناظم الاطباء). ماما. قابله. (یادداشت مؤلف). ماماچه. پیش نشین.
(1) - در منتهی الارب «بام ناف» آمده و ظاهراً سهوالقلم کاتب است.
(1) - در منتهی الارب «بام ناف» آمده و ظاهراً سهوالقلم کاتب است.
مولده
[مُ وَلْ لَ دَ / دِ] (از ع، ص)تولیدکرده شده. || لغت ازنودرآورده و تازه پیداشده. (ناظم الاطباء).
مولده
[لِ دَ] (ع ص، اِ) (اصطلاح پزشکی) یکی از هشت خادم نفس نباتی است. (یادداشت مؤلف).