جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه منکر: (تعداد کل: 5)
منکر
[مُ کَ] (ع ص) ناروا. (دهار). بد و قبیح و ناشایسته و شگفت و امر قبیح که هر که بیند انکار کند و نامشروع به معنی ناشایسته شده. (آنندراج) (غیاث). کار زشت و شگفت. (منتهی الارب). کار زشت و شگفت و بد و قبیح و زشت و ناشایسته و ناپسند...
منکر
[مُ کَ] (ع مص) نُکُر. نُکر. نکراء. (منتهی الارب). نُکُر. (ترجمان القرآن). رجوع به همین کلمات شود.
منکر
[مُ کِ] (ع ص) انکارکننده و ناشناسنده. (آنندراج) (غیاث). آنکه انکار می کند و رد می نماید و قبول نمی کند و پسند نمی نماید و آنکه جهالت دارد و نمی داند. (ناظم الاطباء). جاحد. (یادداشت مرحوم دهخدا) : پس در آن میان مرا گفت پوشیده، که منکر نیستم بزرگی...
منکر
[مُ کَ] (اِخ) فرشته ای در گور که سؤال کند. (مهذب الاسماء). نام فرشته ای که در گور سؤال کند. (غیاث) (آنندراج). نام یکی از دو ملک که در قبر نزد مرده آیند. نام یکی از دو ملک که در گور از دین و اعمال مرده پرسند و نام دیگری...
منکر
[مُ نَکْ کَ] (ع ص) خلاف معروف. (المنجد) (مهذب الاسماء). غیرمعین و غیرمحقق. (ناظم الاطباء). رجوع به تنکیر شود.