منکر
[مُ کَ] (اِخ) فرشته ای در گور که سؤال کند. (مهذب الاسماء). نام فرشته ای که در گور سؤال کند. (غیاث) (آنندراج). نام یکی از دو ملک که در قبر نزد مرده آیند. نام یکی از دو ملک که در گور از دین و اعمال مرده پرسند و نام دیگری نکیر باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). منکر و نکیر، نام دو فرشتهء پرسنده در گور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) :
مال خدایگان بستاند به عنف و کره
از دست منکرانی چون منکر و نکیر.فرخی.
از خویشتن بپرس و در این گور خویش تو
جان و خرد بس است ترا منکر و نکیر.
ناصرخسرو.
با تو در گور تست نفس و خرد
منکر منکر و نکیر مباش.سنائی.
سؤال منکر را پاسخ آنچنان دادم
که خرد شد ز دبوسش ز پای تا تارم.
سوزنی.
مال خدایگان بستاند به عنف و کره
از دست منکرانی چون منکر و نکیر.فرخی.
از خویشتن بپرس و در این گور خویش تو
جان و خرد بس است ترا منکر و نکیر.
ناصرخسرو.
با تو در گور تست نفس و خرد
منکر منکر و نکیر مباش.سنائی.
سؤال منکر را پاسخ آنچنان دادم
که خرد شد ز دبوسش ز پای تا تارم.
سوزنی.