جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه معی: (تعداد کل: 2)
معی
[مِ عا] (ع اِ) هر آبراهه ای که از زمین پست به سوی آبراههء دیگر رود یا زمین نرم میان دو زمین درشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، امعاء. (اقرب الموارد). || آب تک یعنی جای ایستادن آب در قعر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ||...
معی
[مِ عا / مَعْیْ] (ع اِ) رودگانی. ج، امعاء. (مهذب الاسماء). روده. (ترجمان القرآن) (بحر الجواهر). روده. ج، امعاء. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هم مثل المعی و الکرش؛ یعنی ایشان در نیکوحالی و ارزانیند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).