جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه معضل: (تعداد کل: 3)
معضل
[مُ ضِ](1) (ع ص) امر معضل؛ کار بی بیرون شو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سخت دشوار. مشکل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کار دشوار و فرو بسته. (از اقرب الموارد) : و این معضل ترا چگونه دست دهد و این مشکل به کدام شکل روی نماید. (سندبادنامه ص70). تا...
معضل
[مُ ضَ] (ع ص) نزد محدثان حدیثی را گویند که از اسناد آن دو یا بیشتر ساقط شده باشد مانند قول مالک از رسول الله (ص) و تفاوتی نیست بین آنچه از صحابه و تابعی ساقط شده باشد یا از تابعی و تبع او و یا جز آنها و نیز...
معضل
[مُ عَضْ ضِ] (ع ص) دشوار زاینده. مُعَضِّلَه. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، معاضیل. (منتهی الارب) (از آنندراج). زنی که بچه آوردن بر وی دشوار باشد و کذلک الدجاجه و غیرها. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بیت معضل؛ خانهء تنگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).