جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه معرب: (تعداد کل: 3)
معرب
[مُ رِ] (ع ص) اسبی که اصیل باشد و مؤنث آن مُعرِبَه است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اسب تازی گرامی نژاد. (ناظم الاطباء). || خداوند اسبان تازی گرامی نژاد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) مردم و گویند: مابها معرب؛ ای احد. (منتهی الارب). گویند...
معرب
[مُ رَ] (ع ص) واضح کرده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || اعراب داده شده و اعراب حرکات حروف را گویند. (غیاث) (آنندراج). اعراب داده شده. (ناظم الاطباء). کلمه ای که حرکات حروف آن ضبط شده باشد :
ز خون دلها خطی نوشت خامهء حسن
که آن به...
ز خون دلها خطی نوشت خامهء حسن
که آن به...