معرب
[مُ رِ] (ع ص) اسبی که اصیل باشد و مؤنث آن مُعرِبَه است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اسب تازی گرامی نژاد. (ناظم الاطباء). || خداوند اسبان تازی گرامی نژاد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) مردم و گویند: مابها معرب؛ ای احد. (منتهی الارب). گویند ما بالدار معرب؛ نیست در خانه کسی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).