جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مطلی: (تعداد کل: 4)
مطلی
[مُ طَلْ لا](1) (ع ص) دائم المرض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اسیری که امید رهائیش نباشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بچهء پای بسته. (منتهی الارب). رجوع به مادهء بعد شود. || درمی اندوده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به...
مطلی
[مَ لی ی] (ع ص) بچهء گوسپند پای بسته. (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی سوم مادهء قبل شود.
مطلی
[مُ طَلْ لی] (ع ص) آنکه قطران میمالد. || آنکه بیمارداری می کند. || دشنام دهنده. || سرودگوینده. (ناظم الاطباء).
مطلی
[مَ لی ی] (ع ص) مَطلیَّه. قطران مالیده. (ناظم الاطباء).