جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مسکن: (تعداد کل: 12)
مسکن
[مَ کَ] (ع اِمص) سکونت. (مثل ملبس و منکح و مطعم و مشرب). (یادداشت مرحوم دهخدا). نشست.
مسکن
[مَ کَ / مَ کِ](1) (ع اِ) جای باشش و خانه. (منتهی الارب). منزل و بیت. ج، مَساکن. (اقرب الموارد). جای سکونت و مقام. (غیاث) (آنندراج). جای آرام. (ترجمان القرآن علامه جرجانی). آرامگاه. (دهار). جایباش. مقر. مقام. جای. جایگاه. نشیمن :لقد کان لسباٍ فی مسکنهم آیه جنتان عن یمین و...
مسکن
[مُ کِ] (ع ص) صاحب فقر و درویشی. (منتهی الارب). مسکین شده. (از اقرب الموارد). و رجوع به اسکان شود. || مَرعی مسکن؛ چراگاه سرسبز و انبوه که شخص در آن احتیاج به کوچ کردن نداشته باشد. (از ذیل اقرب الموارد). || (اصطلاح فقه) در اصطلاح فقهی، آن که بوسیلهء...
مسکن
[مُ سَکْ کِ] (ع ص) نعت فاعلی از تسکین. رجوع به تسکین شود. || دردنشاننده. (ذخیرهء خوارزمشاهی). تسکین دهنده و فرونشاننده. (غیاث) (آنندراج). آرام ده. (لغات فرهنگستان). آرام بخش. ساکن کننده. آرام کننده. آرامش دهنده. نشانندهء درد. تسکین ده. آسایش دهنده. ج، مسکنات.
مسکن
[مَ کِ] (اِخ) موضعی است به کوفه. (منتهی الارب). جایی است نزدیک اوانا بر ساحل نهر دجیل و نزدیک دیر جاثلیق. در سال 72 ه .ق. در این مکان وقعه ای بین عبدالملک بن مروان و مصعب بن زبیر رخ داد که به کشته شدن مصعب انجامید و قبر او...
مسکن
[مَ کَ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومهء شهرستان سبزوار، واقع در 20هزارگزی جنوب غربی سبزوار و 7هزارگزی جنوب شرقی راه شوسهء عمومی شاهرود، با 581 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
مسکن
[مَ کَ] (ع اِمص) سکونت. (مثل ملبس و منکح و مطعم و مشرب). (یادداشت مرحوم دهخدا). نشست.
مسکن
[مَ کَ / مَ کِ](1) (ع اِ) جای باشش و خانه. (منتهی الارب). منزل و بیت. ج، مَساکن. (اقرب الموارد). جای سکونت و مقام. (غیاث) (آنندراج). جای آرام. (ترجمان القرآن علامه جرجانی). آرامگاه. (دهار). جایباش. مقر. مقام. جای. جایگاه. نشیمن :لقد کان لسباٍ فی مسکنهم آیه جنتان عن یمین و...
مسکن
[مُ کِ] (ع ص) صاحب فقر و درویشی. (منتهی الارب). مسکین شده. (از اقرب الموارد). و رجوع به اسکان شود. || مَرعی مسکن؛ چراگاه سرسبز و انبوه که شخص در آن احتیاج به کوچ کردن نداشته باشد. (از ذیل اقرب الموارد). || (اصطلاح فقه) در اصطلاح فقهی، آن که بوسیلهء...
مسکن
[مُ سَکْ کِ] (ع ص) نعت فاعلی از تسکین. رجوع به تسکین شود. || دردنشاننده. (ذخیرهء خوارزمشاهی). تسکین دهنده و فرونشاننده. (غیاث) (آنندراج). آرام ده. (لغات فرهنگستان). آرام بخش. ساکن کننده. آرام کننده. آرامش دهنده. نشانندهء درد. تسکین ده. آسایش دهنده. ج، مسکنات.
مسکن
[مَ کِ] (اِخ) موضعی است به کوفه. (منتهی الارب). جایی است نزدیک اوانا بر ساحل نهر دجیل و نزدیک دیر جاثلیق. در سال 72 ه .ق. در این مکان وقعه ای بین عبدالملک بن مروان و مصعب بن زبیر رخ داد که به کشته شدن مصعب انجامید و قبر او...
مسکن
[مَ کَ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومهء شهرستان سبزوار، واقع در 20هزارگزی جنوب غربی سبزوار و 7هزارگزی جنوب شرقی راه شوسهء عمومی شاهرود، با 581 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).