جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مستقبل: (تعداد کل: 4)
مستقبل
[مُ تَ بِ] (ع ص، اِ) نعت فاعلی از استقبال. روی به چیزی آرنده. (غیاث) (آنندراج). کسی که در مقابل و محاذات چیزی قرار گیرد چون در مقابل قبله. (از اقرب الموارد). رجوع به استقبال شود. || در اصطلاح فقهی، کسی که به طرف قبله متوجه است. || پیش آینده....
مستقبل
[مُ تَ بَ] (ع ص، اِ) نعت مفعولی از استقبال. آنچه بسوی آن روی آورند. (از اقرب الموارد). رجوع به استقبال شود. || زمانی که بعد از حال آید. مستقبِل. (المنجد). || در اصطلاح مصوران، تمام رخ. تصویر دوچشمی. تصویر که دو چشم و هر دو رخساره دارد در مقابل...
مستقبل
[مُ تَ بِ] (ع ص، اِ) نعت فاعلی از استقبال. روی به چیزی آرنده. (غیاث) (آنندراج). کسی که در مقابل و محاذات چیزی قرار گیرد چون در مقابل قبله. (از اقرب الموارد). رجوع به استقبال شود. || در اصطلاح فقهی، کسی که به طرف قبله متوجه است. || پیش آینده....