جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مرمه: (تعداد کل: 2)
مرمه
[مَ رَمْ مَ] (ع مص) مرمت. اصلاح نمودن و نیکو کردن چیز باخلل را. (از منتهی الارب). اصلاح کردن بنا و چیزی دیگر را. (از اقرب الموارد). به اصلاح آوردن خلل. (تاج المصادر بیهقی). || نیکو کردن حال کسی را. رَمّ شأنه. || گرفتن ستور چوبها را به دهن و...
مرمه
[مَ رَمْ مَ] (ع اِ) لب گاو و هر حیوان که شکافته سُم باشد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب).