مرمه
[مَ رَمْ مَ] (ع مص) مرمت. اصلاح نمودن و نیکو کردن چیز باخلل را. (از منتهی الارب). اصلاح کردن بنا و چیزی دیگر را. (از اقرب الموارد). به اصلاح آوردن خلل. (تاج المصادر بیهقی). || نیکو کردن حال کسی را. رَمّ شأنه. || گرفتن ستور چوبها را به دهن و خوردن. || خوردن چیزی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || نگریستن با چشم تیر را تا آن را برابر کنند. رَمّ سهمه بعینه. (از اقرب الموارد). رَمّ. و رجوع به مرمت و رم شود.