جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مرقد: (تعداد کل: 3)
مرقد
[مَ قَ] (ع اِ) خوابگاه. (منتهی الارب) (دهار) (غیاث). مضجع. خواب جای. ج، مَراقد. (اقرب الموارد) :
بهی زان دوبالش به نرمی بگشت
بی آزار گردان به مرقد گذشت.فردوسی.
حکمت او را ز نورباری جنت
همت او را ز فرق فرقد مرقد.منوچهری.
بر در مرقد سلطان هدی ز ابلق چرخ
مرکب داشته را نالهء هرا شنوند.خاقانی.
محتمل...
بهی زان دوبالش به نرمی بگشت
بی آزار گردان به مرقد گذشت.فردوسی.
حکمت او را ز نورباری جنت
همت او را ز فرق فرقد مرقد.منوچهری.
بر در مرقد سلطان هدی ز ابلق چرخ
مرکب داشته را نالهء هرا شنوند.خاقانی.
محتمل...
مرقد
[مُ قِ] (ع ص) نعت فاعلی از ارقاد. رجوع به ارقاد شود. || داروئی است که خورنده را خواب آرد چون افیون. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دوائی که خواب آورد. (بحر الجواهر). دوای منوّم. داروی خواب. افیون و جوز ماثل را بدین اسم خوانند. (از فهرست مخزن الادویه)....
مرقد
[مُ قِدد] (ع ص) نعت فاعلی از ارقداد. رجوع به ارقداد شود. || راه و طریق واضح و روشن. (از اقرب الموارد).