مرقد
[مُ قِ] (ع ص) نعت فاعلی از ارقاد. رجوع به ارقاد شود. || داروئی است که خورنده را خواب آرد چون افیون. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). دوائی که خواب آورد. (بحر الجواهر). دوای منوّم. داروی خواب. افیون و جوز ماثل را بدین اسم خوانند. (از فهرست مخزن الادویه). مهانول. اپیون. افیون. تریاک. || راه روشن. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). مُرقدّ. و رجوع به مُرقدّ شود.