جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مردد: (تعداد کل: 2)
مردد
[مُ رَدْ دَ] (ع ص) مرد دودله و سرگشته که بیرون شد کار نداند. (منتهی الارب). حائر بائر. (متن اللغه). دودل. دو دله. که اسیر شک و تردید است. که مصمم نیست. که بر کاری استوار نیست. مردد شدن؛ به تردید افتادن.
|| بی قرار. ناپایدار. بی ثبات. متردد. (ناظم الاطباء)....
|| بی قرار. ناپایدار. بی ثبات. متردد. (ناظم الاطباء)....
مردد
[مُ رَدْ دِ] (ع ص) بسیار گرداننده. || کسی که تردید می کند. (ناظم الاطباء).