مردد
[مُ رَدْ دَ] (ع ص) مرد دودله و سرگشته که بیرون شد کار نداند. (منتهی الارب). حائر بائر. (متن اللغه). دودل. دو دله. که اسیر شک و تردید است. که مصمم نیست. که بر کاری استوار نیست. مردد شدن؛ به تردید افتادن.
|| بی قرار. ناپایدار. بی ثبات. متردد. (ناظم الاطباء). || بازگردانیده شده. (غیاث اللغات). || هلاک شونده. (منتهی الارب).
|| بی قرار. ناپایدار. بی ثبات. متردد. (ناظم الاطباء). || بازگردانیده شده. (غیاث اللغات). || هلاک شونده. (منتهی الارب).