جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مرخم: (تعداد کل: 3)
مرخم
[مُ خِ] (ع ص) ماکیان بیضه در زیر بال گرفته. (منتهی الارب). راخم. مرخمه. (متن اللغه). نعت فاعلی است از ارخام. رجوع به ارخام شود.
مرخم
[مُ رَخْ خَ] (ع ص) دم بریده. (از اقرب الموارد). نعت مفعولی است از ترخیم(1). رجوع به ترخیم شود. || در دستور زبان، کلمهء مرخم آن است که حرفی یا حروفی از آخر آن بیندازند و دنبالهء آن را قطع کنند، مانند رفت و آمد که مرخم رفتن و آمدن...
مرخم
[مُ رَخْ خِ] (ع ص) نرم کننده. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ترخیم. رجوع به ترخیم شود. || سخن گوی خوش نما. (ناظم الاطباء). || سنگ تراش. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی آخر مُرَخِّم شود.