[مُ رَخْ خَ] (ع ص) اذن داده شده بعد از ممنوعیت. (از متن اللغه). || آسان و سهل کرده. (ناظم الاطباء). میسر و سهل شده. (از متن اللغه). || مأذون. مجاز. دستوری یافته. رخصت داده شده. (یادداشت مرحوم دهخدا). || آزاد. مختار. مخیر. غیرمقید : هر یک از شما مرخص...