جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مراقب: (تعداد کل: 2)
مراقب
[مُ قِ] (ع ص) نگرنده. مواظبت کننده. مواظب. ناظر. نگران. که می پاید و مراقبت میکند :
رو مراقب باش بر احوال خویش
نوش بین در داد و اندر ظلم نیش.مولوی.
مدتی زن شد مراقب هر دو را
تا که شان فرصت نیفتد در خلا.مولوی.
|| حارس. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). نگهبان. حافظ....
رو مراقب باش بر احوال خویش
نوش بین در داد و اندر ظلم نیش.مولوی.
مدتی زن شد مراقب هر دو را
تا که شان فرصت نیفتد در خلا.مولوی.
|| حارس. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). نگهبان. حافظ....
مراقب
[مَ قِ] (ع اِ) جِ مرقب. (متن اللغه). رجوع به مَرقَب شود.