جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مدخل: (تعداد کل: 6)
مدخل
[مَ خَ] (ع اِ) درون شو. جای درآمدن. راه درآمدن. موضع دخول. (یادداشت مؤلف). راه دخول. محل دخول. مقابل مخرج :
خرد به جنب تو خواند آفتاب را مدخل
بدانچه دست و دلت بود جود را مدخل.
عثمان مختاری (از فرهنگ فارسی معین).
حوضی که پیوسته آب در وی می آید و آن را...
خرد به جنب تو خواند آفتاب را مدخل
بدانچه دست و دلت بود جود را مدخل.
عثمان مختاری (از فرهنگ فارسی معین).
حوضی که پیوسته آب در وی می آید و آن را...
مدخل
[مُ خَ] (ع اِ) جای درآوردن. (ترجمان علامهء جرجانی ص 87). جای دخل کردن. (غیاث اللغات). || (مص) ادخال، مقابل اخراج. (از متن اللغه). داخل گردانیدن. (از اقرب الموارد). درآوردن کسی را. (منتهی الارب). || (ص) داخل کرده شده. (غیاث اللغات). مدخول. (متن اللغه). نعت مفعولی است از ادخال. رجوع...
مدخل
[مُ خِ] (ع ص) آنکه داخل می کند و درمی آورد و درج می کند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ادخال. رجوع به ادخال شود.
مدخل
[مُ دَخْ خَ] (ع اِ) موضع دخول و درآمد. (ناظم الاطباء). جای درآمدن. (ترجمان علامهء جرجانی ص 87). || شبه غار که در آن داخل شوند. (از متن اللغه).
مدخل
[مُ دَخْ خِ] (ع ص) آنکه داخل می گردد. (ناظم الاطباء).
مدخل
[مِ خَ] (ع اِ) کلید. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مفتاح. (ناظم الاطباء).