جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مداوا: (تعداد کل: 1)
مداوا
[مُ] (از ع، اِمص) دواکردن. درمان کردن. مخفف مداوات است. (غیاث اللغات). مداواه. رجوع به مداواه شود. || چاره. علاج. معالجه. درمان. (ناظم الاطباء) :
مداوا بود سیری از جانور
نه این درد را هیچگونه دواست.
ناصرخسرو.
در حال خاقانی نگر بیمار آن خندان شکر
ز آن چشم بیمار از نظر چشم مداوا داشته.
خاقانی.
چو هرمز...
مداوا بود سیری از جانور
نه این درد را هیچگونه دواست.
ناصرخسرو.
در حال خاقانی نگر بیمار آن خندان شکر
ز آن چشم بیمار از نظر چشم مداوا داشته.
خاقانی.
چو هرمز...