جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مؤکد: (تعداد کل: 2)
مؤکد
[مُ ءَکْ کِ] (ع ص) استوارکننده. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه ثابت و برقرار می کند و آنکه استوار می گرداند. آنکه تأکید می کند. (ناظم الاطباء). تأکیدکننده. (غیاث) :این سخن مؤکد آن است که بعضی را ارادت عین مراد است. (اوصاف الاشراف ص47).
مؤکد
[مُ ءَکْ کَ] (ع ص) استوارشده. (منتهی الارب). استوارکرده شده و محکم بسته شده. (ناظم الاطباء). استوار. (ناظم الاطباء) (زمخشری). سخت. (زمخشری). سخت گشته. استوارشده. استوار. تأکیدشده. (از یادداشت مؤلف). تأکیدکرده شده و استوار. (غیاث). استوارکرده شده. (آنندراج). تأکیدکرده شده و استوار و مضبوط و محکم. (ناظم الاطباء) :اگر خردمند...