جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه لیل: (تعداد کل: 6)
لیل
[لَ] (اِخ) قصبه ای جزء دهستان مرکزی شهرستان لاهیجان، واقع در 24000گزی جنوب خاوری لاهیجان. جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 1608 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا لبنیات، عسل و برنج. شغل اهالی گله داری و زراعت و صنایع دستی آنان شال بافی و راه آن مالرو...
لیل
[لَ] (اِخ) دهی از دهستان حومهء بخش مرکزی شهرستان بوشهر، واقع در شش هزارگزی جنوب بوشهر و هزارگزی شوسهء شیراز به بوشهر. جلگه، گرمسیر، مرطوب و مالاریائی. دارای 574 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات و سبزیجات. شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است. (از فرهنگ...
لیل
[لَ] (ع اِ) شب. لیلاه. هو واحد بمعنی جمع، واحدها لیله. ج، لیالی، لیایل. (منتهی الارب). عشیه. شام. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لیل در لغت شب را گویند و بیان آن از حیث اصطلاح علم هیئت ضمن بیان و تفسیر لفظ یوم به طریق مستوفی بیاید - انتهی :
تا...
تا...
لیل
[لَ] (اِخ) نام تیغ عرفجه بن سلامت کندی. (منتهی الارب).
لیل
[لَ] (اِخ) سورهء نودودومین از قرآن، مکیه و آن بیست ویک آیت است، پس از شمس و پیش از ضحی.
لیل
(اِخ)(1) نام شهری معروف به فرانسه، کرسی دپارتمان نرد، کنار رود دُل. دارای 200575 تن سکنه و راه آهن، واقع در 250هزارگزی شمال پاریس.
(1) - Lille.
(1) - Lille.