جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه لحاظ: (تعداد کل: 3)
لحاظ
[لَ] (ع اِ) دنبال چشم متصل به صُدغ. (منتهی الارب). مؤخر عین. یعنی گوشهء چشم که سوی گوش بود. و فی الخلاص، لحاظ بالکسر؛ دنبال چشم. گوشهء چشم از سوی گوش. (دهار).
لحاظ
[لِ] (ع اِ)(1) داغی است زیر چشم. (منتهی الارب). داغ که بر گوشهء چشم اشتر نهند. (مهذب الاسماء). || پر سترده از بال مرغ. (منتهی الارب). || پر اعلای تیر. || نظر. جهت. جنبه. اعتبار. حیثیت.
- از این لحاظ؛ از این نظر. از این حیث.
- از لحاظِ؛ از نظرِ. از...
- از این لحاظ؛ از این نظر. از این حیث.
- از لحاظِ؛ از نظرِ. از...
لحاظ
[لِ] (ع مص) نگاه داشتن به چشم چیزی را. (منتهی الارب). || ملاحظه. دیدن.