جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه لجن: (تعداد کل: 6)
لجن
[لَ جَ] (اِ) لژن. (لغت نامهء اسدی). گل سیاه که در تک حوض و جوی و آبهای خفته پدید آید. گل سیاه یا مطلق گل. گل سیاه و تیرهء ته حوض و جوی آب و غیره. لوش. حمأ. حمرَده. خلیش. حرمد. خرّه. خرّ. (سروری). حال. غلیژن. لجم. (برهان) :
پیش دست...
پیش دست...
لجن
[لَ جَ] (ع اِ) برگ کوفته و با آرد آمیخته. (منتهی الارب).
لجن
[لَ جَ] (ع مص) درآویختن به چیزی. (منتهی الارب).
لجن
[لَ] (ع مص) لیسیدن به زبان. || برگ کوفته به آرد یا به جو آمیختن جهت علف ستور. (منتهی الارب).
لجن
[لَ جِ] (ع اِ) ریم و چرک. (منتهی الارب).