جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قومه: (تعداد کل: 2)
قومه
[قَ مَ] (ع مص) بهمهء معانی رجوع به قیام (مص) شود. || یک بار برخاستن. (از اقرب الموارد) || مابین الرکعتین قومه؛ یعنی دروا شدن میان رکوع و سجود. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (اِ) قومه الانسان؛ بالای مردم. قامت انسان.
قومه
[قَ وَ مَ] (ع ص، اِ) جِ قائم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قائم شود.