جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قود: (تعداد کل: 4)
قود
[قَ] (ع اِ) اسبان یا اسبان که بلگام و رسن کشند آنها را و سوار نشوند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج).
قود
[قَ] (ع مص) پخته و گرد و فراهم آورده شدن آرد. || کشیدن ستور و جز آن، خلاف سوق، زیرا قود از جلو کشیدن است و سوق از عقب. (منتهی الارب) (آنندراج).
قود
[قَ وَ] (ع مص) دراز پشت و گردن شدن. (از اقرب الموارد) (آنندراج). || کشنده را بازکشتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). قصاص : به هرچه در غالب عاده به آن قتل حاصل آید قود و قصاص واجب بود. (تفسیر ابوالفتوح ج1 ص273). || درازی پشت و درازی گردن. (منتهی...
قود
[قُوْ وَ] (ع ص، اِ) جِ قائد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قائد شود.