قود
[قَ وَ] (ع مص) دراز پشت و گردن شدن. (از اقرب الموارد) (آنندراج). || کشنده را بازکشتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). قصاص : به هرچه در غالب عاده به آن قتل حاصل آید قود و قصاص واجب بود. (تفسیر ابوالفتوح ج1 ص273). || درازی پشت و درازی گردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || عیبی است در اسب و آن خشکی است در گردن آن گونه که اسب نتواند گردنش را به راست و چپ بگرداند و سر خود را هنگام رفتن بالا نکند و این عیب بزرگی است. (ازصبح الاعشی ج 2 ص 25).