جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قل: (تعداد کل: 4)
قل
[قَل ل] (ع مص) برداشتن. || بلند نمودن. (اقرب الموارد). || (اِ) دیوار کوتاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد به کسر قاف آمده است.
قل
[قِل ل] (ع مص) کم گردیدن. || کم شدن مال کسی. || لاغر و کوتاه شدن. (اقرب الموارد). || (اِ) هستهء خرما یگانه رسته سست. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (بحرالجواهر). || لرزه و فسره. (اقرب الموارد): اخذه قل؛ ای رعده. (منتهی الارب). || لرزه از خشم یا از...
قل
[قُل ل] (ع اِمص) کمی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ضد کُثْر. (اقرب الموارد): الحمدلله علی القل و الکثر. (منتهی الارب). || (ص، اِ) کم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قلیل. (اقرب الموارد): ما له قل و لا کثر؛ نیست او را کم و بیش. (منتهی الارب). || اندک تر از چیزی....
قل
[قُ] (ترکی، اِ) دست. (فرهنگ نظام).