[قَ] (ع مص) فرمان دادن و حکم کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و از این باب است: قضی ربک(1)؛ ای امر و حکم ربک. (منتهی الارب). || مردن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب): قضی فلان نحبه؛ یعنی بمرد. (منتهی الارب).
- قضای ناگهانی؛ مرگ مفاجات و ناگهانی. (ناظم الاطباء).
|| کشتن: قضی علیه؛...