جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قدرت: (تعداد کل: 3)
قدرت
[قُ رَ] (ع مص) قدره. توانستن. توانائی داشتن. رجوع به قدره و قدران شود :
میرسد مست و جهانسوز و که دارد قدرت
که سر راه به آن شعله آتش گیرد.
کافی سبزواری (از آنندراج).
سرحد خلقت شده بازار او
بکری قدرت شده در کار او.نظامی.
میرسد مست و جهانسوز و که دارد قدرت
که سر راه به آن شعله آتش گیرد.
کافی سبزواری (از آنندراج).
سرحد خلقت شده بازار او
بکری قدرت شده در کار او.نظامی.
قدرت
[قُ رَ] (اِخ) (شیخ...) از شاعران هندوستان است که منشی حاکم بهوپال بوده و آثار قلمی نظمی و نثری دارد. از جمله آنها است: 1 - حکایات قدرت. 2 - دیوان قدرت. وی به سال 1290 ه . ق. درگذشته است. (قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص 3602) (ریحانه الادب...