جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه قبله: (تعداد کل: 8)
قبله
[قُ لَ] (ع اِ) بوسه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || آنچه جادوگر بدان دل کسی به دیگری مایل کند. || نشانی است که در پیش گوش گوسپند نمایند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || (اِمص) پذرفتاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
قبله
[قَ بَ لَ] (ع اِ) چرخهء ریسمان. || ریگ تودهء گرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، قَبَل. (منتهی الارب). || سرفه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || مرتعی که در جلوی خانه ها باشد و ستور در آن چرا کرده بی آنکه شب بمنزل خود برگردند. (ناظم الاطباء). ||...
قبله
[قَ بَ لَ] (اِخ) شهری است نزدیک دربند. (منتهی الارب) (آنندراج) (معجم البلدان).
قبله
[قَ لَ] (ع اِ) نوعی از مهره که بدان مردان را بند کنند و نیز بر گردن اسب بندند بجهت چشم زخم و افسون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
قبله
[قِ لَ] (ع اِ) جهتی که روی بدان آورند در نماز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) :
بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد
یا سقف فروریزد و یا قبله کج آید.
|| (اِخ) کعبهء شریف. (منتهی الارب). || (ع اِ) هر مکان مقدسی که در هنگام پرستش یزدان بدان روی آورند. (ناظم الاطباء) :
چنین که...
بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد
یا سقف فروریزد و یا قبله کج آید.
|| (اِخ) کعبهء شریف. (منتهی الارب). || (ع اِ) هر مکان مقدسی که در هنگام پرستش یزدان بدان روی آورند. (ناظم الاطباء) :
چنین که...
قبله
[قِ لَ] (اِخ) دهی است از دهستان حومهء بخش مرکزی شهرستان شیراز. در 2000 گزی جنوب باختر شیراز واقع و موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. 175 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، چغندر و صیفی و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی به...
قبله
[قِ لِ] (اِخ) دهی از بخش چوار شهرستان ایلام. 23000 گزی باختری چوار و 22500 گزی باختری راه شوسه ایلام به شاه آباد. کوهستانی، سردسیر. سکنهء آن 85 تن است. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی قالی بافی...