قبله
[قِ لَ] (ع اِ) جهتی که روی بدان آورند در نماز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) :
بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد
یا سقف فروریزد و یا قبله کج آید.
|| (اِخ) کعبهء شریف. (منتهی الارب). || (ع اِ) هر مکان مقدسی که در هنگام پرستش یزدان بدان روی آورند. (ناظم الاطباء) :
چنین که میگذری کافر و مسلمان را
نظر به تست که هم قبله ای و هم صنمی.
|| معبد. عبادتگاه. مسجد. سجده گاه. || طریقه. روش. رسم. آئین. (ناظم الاطباء). || جهت. || هرچه پیش روی گیرند آن را. گویند: ما له فی هذا الامر قبله و لا دِبْرَه؛ یعنی وجهی نیست او را. || روبرو. گویند: اجعلوا بیوتکم قبلهً؛ ای متقابله. (منتهی الارب).
بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد
یا سقف فروریزد و یا قبله کج آید.
|| (اِخ) کعبهء شریف. (منتهی الارب). || (ع اِ) هر مکان مقدسی که در هنگام پرستش یزدان بدان روی آورند. (ناظم الاطباء) :
چنین که میگذری کافر و مسلمان را
نظر به تست که هم قبله ای و هم صنمی.
|| معبد. عبادتگاه. مسجد. سجده گاه. || طریقه. روش. رسم. آئین. (ناظم الاطباء). || جهت. || هرچه پیش روی گیرند آن را. گویند: ما له فی هذا الامر قبله و لا دِبْرَه؛ یعنی وجهی نیست او را. || روبرو. گویند: اجعلوا بیوتکم قبلهً؛ ای متقابله. (منتهی الارب).