[فَ دُ] (ص نسبی) منسوب به فندق. به رنگ فندق. (یادداشت مؤلف). || نامی است که به سگان دهند. (یادداشت مؤلف). || فندقه. سرانگشت خضاب کرده. فندق بند.
- فندقی کردن؛ مرادف فندق بستن. (آنندراج). خضاب کردن سرانگشت ها را :
تا که سرانگشت تاک کرد خزان فندقی
کرد چمن پرنگار پنجهء دست...