فندقی
[فَ دُ] (ص نسبی) منسوب به فندق. به رنگ فندق. (یادداشت مؤلف). || نامی است که به سگان دهند. (یادداشت مؤلف). || فندقه. سرانگشت خضاب کرده. فندق بند.
- فندقی کردن؛ مرادف فندق بستن. (آنندراج). خضاب کردن سرانگشت ها را :
تا که سرانگشت تاک کرد خزان فندقی
کرد چمن پرنگار پنجهء دست چنار.خاقانی.
رجوع به فندق بستن شود.
- فندقی کردن؛ مرادف فندق بستن. (آنندراج). خضاب کردن سرانگشت ها را :
تا که سرانگشت تاک کرد خزان فندقی
کرد چمن پرنگار پنجهء دست چنار.خاقانی.
رجوع به فندق بستن شود.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.