جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه فضله: (تعداد کل: 3)

فضله

[فُ / فَ لَ] (ع اِ) بقیه و زائد. ماندهء چیزی. (منتهی الارب). بقیهء چیزی. (از اقرب الموارد). باقی ماندهء چیزی. بقیه. بازمانده. ج، فضلات، فضال. (فرهنگ فارسی معین). زائد :
نامردم ار ز جعفر برمک چو یادم آید
هر فضله ای از آنها چون جعفری ندارم.
خاقانی.
چرخ کبود آنچنان ناخن تب بردگان
فضلهء...

فضله

[فِ لَ] (ع اِ) هیئت مفضله. (منتهی الارب). هیئت بادروزه پوشی. || نوع تفضل. (ناظم الاطباء). نوعی از فَضَل. یکبار فضل. (از اقرب الموارد) (فرهنگ فارسی معین).

فضله

[فَ لِ] (اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان اهواز، دارای 200 تن سکنه. آب آن از چاه و محصول عمده اش غله است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.