جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غیوب: (تعداد کل: 3)
غیوب
[غَ] (ع ص) بمعنی غائب. فعول بمعنی فاعل و برای مبالغه است. (از اقرب الموارد).
غیوب
[غُ] (ع مص) غایب شدن. (تاج المصادر بیهقی). ناپدید شدن. (منتهی الارب). دور و جدا شدن. (از اقرب الموارد)(1).
(1) - از منتهی الارب چنین برمی آید که بمعنی فروشدن آفتاب نیز هست، ولی به این معنی غیاب و غیبوبه است.
(1) - از منتهی الارب چنین برمی آید که بمعنی فروشدن آفتاب نیز هست، ولی به این معنی غیاب و غیبوبه است.
غیوب
[غُ] (ع اِ) جِ غَیب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج العروس). رجوع به غیب شود.
- علام الغیوب؛ دانندهء نهانیها. دانندهء غیبها. نامی از نامهای خدای تعالی.
- علام الغیوب؛ دانندهء نهانیها. دانندهء غیبها. نامی از نامهای خدای تعالی.