جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه غوزک: (تعداد کل: 2)

غوزک

[زَ] (اِ مصغر) غوز خرد. قوز کوچک. برآمدگی و خمیدگی کوچک. رجوع به غوز شود. || استخوان برآمدهء طرف علیای وحشی پای، و توسعاً دست. استخوان برآمدهء ساق پا. کَعب. اشتالنگ. شتالنگ. کوزک. (فرهنگ سروری)(1). قوزک پا.
- غوزک پا؛ استخوان برآمدهء پای از طرف وحشی متصل به کف. کَعب.
- غوزک...

غوزک

[زَ] (اِخ) غوژک. غورک. رجوع به غوژک و پژ غورک شود.
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.