جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غنیم: (تعداد کل: 4)
غنیم
[غَ] (ص) ظاهراً فارسی است(1) بمعنی دشمن. (فرهنگ نظام). خصم. (فرهنگ شعوری ج2 ورق 182 ب). خصم اَلَدّ در تداول امروز گویند: کربلا غنیمت(2) باشد... رجوع به فرهنگ نظام شود :
چو بنهاد جمشید سر در گریز
غنیمش ز دنبال با تیغ تیز...فردوسی.
خویشتن دارد او دو هفته نگاه
هم بر آنسان که از...
چو بنهاد جمشید سر در گریز
غنیمش ز دنبال با تیغ تیز...فردوسی.
خویشتن دارد او دو هفته نگاه
هم بر آنسان که از...
غنیم
[غَ] (ع اِ) مال غنیمت و نیل چیزی بی دسترنج. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه از جنگجویان به قهر و غلبه گیرند. (از المنجد). غُنم. مُغنَم. غَنیمَت. فَی ء .
غنیم
[غُ نَ] (اِخ) ابن قیس، مکنی به ابوالعنبر. تابعی، و از رواه حدیث است. در تاج العروس آمده: غنیم بن قیس مازنی تابعی است. وی نزد عمر آمد. از سعد و ابوموسی روایت کند، و سلیمان تیمی و جریری و گروهی از او روایت دارند.
غنیم
[غُ نَ] (اِخ) ابن قیس، مکنی به ابوجناح، صحابی است.