جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غمد: (تعداد کل: 3)
غمد
[غِ] (ع اِ) نیام شمشیر. (مهذب الاسماء) (دهار). نیام شمشیر و کارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات). ج، اَغماد، غُمود. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نیام. غلاف. قِراب. رجوع به نیام شود :
غمد را بنمود و پنهان کرد تیغ
باید افشردن مر او را بیدریغ.
مولوی (مثنوی).
سنان لسان و تیغ...
غمد را بنمود و پنهان کرد تیغ
باید افشردن مر او را بیدریغ.
مولوی (مثنوی).
سنان لسان و تیغ...
غمد
[غَ] (ع مص) در نیام کشیدن شمشیر را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شمشیر در نیام کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). || پوشانیدن چیزی را. || درست کردن کاری را. اصلاح امر. (اقرب الموارد).
غمد
[غَ مَ] (ع مص) افزون شدن آب چاه یا کم گردیدن آن. از اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). غمدت الرکیه، کثر ملؤها و قل. ضد. (المزهر سیوطی ص233).