جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غلق: (تعداد کل: 5)
غلق
[غَ] (ع مص) غلق باب؛ بستن در را. این کلمه لثغه یا لغت ردیه ای در اِغلاق است. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). دربستن. (غیاث اللغات). || غلق در زمین؛ دور رفتن. (منتهی الارب). اِمعان. (اقرب الموارد). || (اِمص) بستگی در. اسم است اِغلاق را. (منتهی الارب). بسته بودن باب....
غلق
[غَ لَ] (ع مص) غلق رهن در دست مرتهن؛ حق مرتهن گردیدن. و این وقتی باشد که راهن شروط فک رهن را بر وقت آن نتواند، و فی الحدیث: لایغلق الرهن؛ ای لایهلک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || غلق نخله؛ منقطع گردیدن بار درخت خرما از کرم افتادن در...
غلق
[غَ لِ] (ع ص) سخن دشوار و مشکل. (منتهی الارب): کلام غلق؛ سخن مشکل. (از اقرب الموارد). || آنکه سخت مجادله کند. (دزی ج2 ص224).
غلق
[غُ لُ] (ع ص) باب غلق؛ دری بسته. (مهذب الاسماء). در بسته. و آن فُعُل به معنی مفعول است. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). مغلق. (اقرب الموارد).
غلق
[غُلْ لُ] (ترکی، اِ) حق العملی که فراش از کسی که برای او کار میکند میگیرد. قُلُّق. || خدمتکاری. بندگی. || در تداول عامه جریمهء مالیاتی است و گیرندهء آن را غلقچی گویند. قُلُّق: هم چوب را خورد و هم غلق را داد.