جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غریض: (تعداد کل: 3)
غریض
[غَ] (ع ص) تازه. (منتهی الارب) (آنندراج). طری. (اقرب الموارد). تر و تازه. || سپید و تازه از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). کل ابیض طری؛ هر سفید تازه. (اقرب الموارد)(1). || سرودگوی نیکو. (منتهی الارب) (آنندراج). المغنی المجید. (اقرب الموارد). || الطری من اللحم؛ گوشت تازه. (از منتهی الارب)...
غریض
[غَ] (اِخ) (متوفی به سال 95 ه . ق. 714م.) عبدالملک، مولی العبلات، مکنی به ابو یزید یا ابومروان. از مولدین بربر و از مشهورترین آوازخوانان در صدر اسلام بود. وی در هنر خود مهارت بسیاری داشت. در مکه ساکن شد و برای سکینه دختر حسین آواز خواند. عود و...
غریض
[غَ] (اِخ) جایگاهی است. (از معجم البلدان).