جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه غربیل: (تعداد کل: 2)
غربیل
[غَ] (اِ)(1) غربال. (صراح اللغه) (آنندراج) (مقدمه الادب). در تداول عامه غربال را گویند. غلبیر. قلبیر (در ترکی آذری). منخل :
برین کهنه غربیل بر نان جو
همیدار در پیش تا جو درو.فردوسی.
و شکر پاک کرده بکوبند و به غربیل فروگذارند. (ذخیرهء خوارزمشاهی).
چون نیامد بر سر غربیل هیچ
پای در گل خاک بر...
برین کهنه غربیل بر نان جو
همیدار در پیش تا جو درو.فردوسی.
و شکر پاک کرده بکوبند و به غربیل فروگذارند. (ذخیرهء خوارزمشاهی).
چون نیامد بر سر غربیل هیچ
پای در گل خاک بر...
غربیل
[غِ] (ع اِ) گنجشک. در حدیث ابن زبیر آمده: اتیتمونی فاتحی افواهکم کانکم الغربیل. (اللسان از ذیل اقرب الموارد).