غربیل
[غَ] (اِ)(1) غربال. (صراح اللغه) (آنندراج) (مقدمه الادب). در تداول عامه غربال را گویند. غلبیر. قلبیر (در ترکی آذری). منخل :
برین کهنه غربیل بر نان جو
همیدار در پیش تا جو درو.فردوسی.
و شکر پاک کرده بکوبند و به غربیل فروگذارند. (ذخیرهء خوارزمشاهی).
چون نیامد بر سر غربیل هیچ
پای در گل خاک بر سر ریختیم.عطار.
رجوع به غربال شود.
.
(فرانسوی) , Crible.(انگلیسی)
(1) - Cribble
برین کهنه غربیل بر نان جو
همیدار در پیش تا جو درو.فردوسی.
و شکر پاک کرده بکوبند و به غربیل فروگذارند. (ذخیرهء خوارزمشاهی).
چون نیامد بر سر غربیل هیچ
پای در گل خاک بر سر ریختیم.عطار.
رجوع به غربال شود.
.
(فرانسوی) , Crible.(انگلیسی)
(1) - Cribble