جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عنقا: (تعداد کل: 2)
عنقا
[عَ] (اِخ) همان عنقاء است که در تداول فارسی زبانان همزهء آن مانند سایر الفهای ممدود، به تلفظ درنیاید. سیمرغ. اشترکا. عنقای مغرب. عنقای مغربی. رجوع به عَنْقاء شود :
بسان مخلب عنقا پدید شد ز افق
و یا چو ابروی زال از نشیمن عنقا(1).
منوچهری.
ابله آن گرگی که او نخجیر با شیران...
بسان مخلب عنقا پدید شد ز افق
و یا چو ابروی زال از نشیمن عنقا(1).
منوچهری.
ابله آن گرگی که او نخجیر با شیران...