جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه علم: (تعداد کل: 5)
علم
[عَ] (ع مص) چیره شدن در نبرد. معالمه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || نشان کردن. || شکافتن لب و امثال آن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || (اِ) آفرینش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || آنچه در احاطهء آسمان است. (منتهی الارب) (آنندراج). عالَم....
علم
[عَ لَ] (ع مص) کفیده لب گردیدن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). شکافته شدن لب بالا، یا یکی از دو طرف آن. (از اقرب الموارد). || (اِمص) شکافتگی در لب بالایین و یا در یکی از دو طرف آن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) لب شکری. ||...
علم
[عَ لَ] (اِخ) کوه فردیست در مشرق حاجر و موسوم به أبان است و دارای نخل و وادی است. (از معجم البلدان).
علم
[عَ لَ] (اِخ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسلهء شهرستان خرم آباد واقع در 33 هزارگزی جنوب باختری الشتر و 21 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه. منطقه ایست جلگه ای و سردسیر و مالاریایی. 300 تن سکنه دارد. آب آن از رود تیمورسوری تأمین میشود....
علم
[عِ] (ع مص) دانستن. || یقین کردن(1). (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || دریافتن. (منتهی الارب). ادراک. (اقرب الموارد). || استوار کردن. (از منتهی الارب). اتقان. (از اقرب الموارد). || (اِمص، اِ) یقین. || فضل. (ناظم الاطباء). || معرفت دقیق و با دلیل بر کیفیات معینه...