جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عقیل: (تعداد کل: 14)
عقیل
[عَ] (ع ص) مرد زیرک و بسیار دانا. (غیاث اللغات) (آنندراج). معقول. (اقرب الموارد). خردمند و بزرگوار. عاقل و گرامی. (فرهنگ فارسی معین). || (اِ) زانوبند شتر. (غیاث اللغات) (آنندراج).
عقیل
[عُ قَ] (اِخ) جدی است جاهلی و فرزندان او بطنی از خزیمه، از عدنانیه را تشکیل میدهند و آنان را در سرزمین عراق و الجزیره حکومتی بود و در عهد سلاطین سلجوقی کار آنان بالا گرفت. (از الاعلام زرکلی به نقل از نهایه الارب).
عقیل
[] (اِخ) مالک و عقیل، دو ندیم جذیمه الابرش، که دوستی و وفای دو تن را بدان دو مثل زنند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
عقیل
[عُ قَ] (اِخ) موضعی است به حوران. (منتهی الارب). قریه ای است از قرای حوران از ناحیهء لوی از اعمال دمشق. (از معجم البلدان).
عقیل
[عَ] (اِخ) ابن ابی طالب عبدمناف بن عبدالمطلب هاشمی قرشی، مکنی به ابویزید. برادر بزرگتر علی بن ابی طالب (ع). وی در جاهلیت شهرتی بسیار داشت و یکی از چهار تنی بود که قریش در منافرات و منازعات خود برای حکمیت بدانها رجوع میکرد. (سه تن دیگر مخرمه، و حویطب،...
عقیل
[] (اِخ) ابن بلال بن جریر. نبهء جریر شاعر معروف، شاعری مقلّ (کم شعر) است. (از الفهرست ابن الندیم).
عقیل
[عُ قَ] (اِخ) ابن خالدبن عَقیل ایلی، مکنی به ابوخالد، از موالی بنی امیه. وی از حافظان حدیث بود و از «شرطیان» مدینه بشمار می آمد. عقیل به سال 141 ه . ق. در مصر درگذشت. (از الاعلام زرکلی از تهذیب التهذیب).
عقیل
[عَ] (اِخ) ابن شداد سلولی. از اشراف شجاع در عهد مروان، و از همراهان حجاج در عراق. وی به سال 76 ه . ق. به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی از تاریخ ابن الاثیر).
عقیل
[عَ] (اِخ) ابن عُلَّفه بن حارث بن معاویهء یربوعی مری ضبابی ذبیانی، مکنی به ابوالعمیس. از شاعران دولت بنی امیه. وی از اشراف قوم خود بود و دخترش «جرباء» زوجهء یزیدبن عبدالملک بوده است. عقیل در حدود سال 100 ه . ق. درگذشته است. (از الاعلام زرکلی از الاغانی و...
عقیل
[عُ قَ] (اِخ) ابن کعب بن ربیعه بن عامربن صعصعه، از عدنان. جدی است جاهلی. و برخی از فرزندان او امارت کوفه و شهرهای فرات را داشتند و بر موصل نیز دست یافتند. و چون سلجوقیان این شهرها را تسخیر کردند آنان به بحرین که زادگاه اصلی آنان بود، کوچ...
عقیل
[عَ] (اِخ) ابن محمد عُکبَری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به احنف. شاعر و ادیب و از اهالی عکبرا بوده است و به سال 385 ه . ق. درگذشته است. رجوع به الاعلام زرکلی و المنتظم و یتیمه الدهر شود.
عقیل
[عَ] (اِخ) ابن مره بن موهوب بن مالک، از بنی زیدبن حرام، از جذام، از قحطانیه. جدی است جاهلی. و عقیلیون یا بنی عقیل که از ساکنان «حوف» می باشند بدو نسبت دارند. (از الاعلام زرکلی از نهایه الارب).
عقیل
[عَ] (اِخ) ابن مقرن. صحابی است. (منتهی الارب).
عقیل
[عَ] (اِخ) ابن موسی الکاظم (ع). یکی از فرزندان امام موسی کاظم (ع) است. (از حبیب السیر چ کتابخانهء خیام ج 2 ص 81).