جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عطش: (تعداد کل: 5)
عطش
[عَ] (ع مص) چیره گردیدن بر کسی در معاطشت. (از منتهی الارب). چیره گردیدن بر کسی در نبرد در تشنگی. (ناظم الاطباء).
عطش
[عَ طَ] (ع مص) تشنه گردیدن. (منتهی الارب). تشنه شدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (دهار). ضد سیراب شدن. (از اقرب الموارد). || اشتیاق یافتن. (از اقرب الموارد).
عطش
[عَ طَ] (ع اِمص) تشنگی. (منتهی الارب) (دهار) (غیاث اللغات) (آنندراج). ضد سیرابی، و یا آن دردی است که از عدم آشامیدن در گلو پدید آید. (از اقرب الموارد). احتیاج مفرط طبیعت به سردی و تری. (یادداشت مرحوم دهخدا). وِرد. (از المنجد) :
از تبش گشته غدیرش همچو چشم اعمشان
وز عطش...
از تبش گشته غدیرش همچو چشم اعمشان
وز عطش...
عطش
[عَ طِ / عَ طُ] (ع ص) تشنه. (منتهی الارب). ج، عَطِشون / عَطُشون. (از اقرب الموارد). || مکان عطش. جای کم آب. (منتهی الارب). جای بی آب و یا کم آب. (از اقرب الموارد).
عطش
[عَ طَ] (اِخ) (سوق ال ...) از بزرگترین محله های بغداد، در جانب شرقی بین رصافه و نهر معلی بود. آن را سعید حرشی برای مهدی عباسی ساخت و بازرگانان را بدانجا منتقل کرد تا کرخ را ویران کند. (از معجم البلدان). و رجوع به سوق العطش شود.
